سوتین صورتی

سخن مانند دامن زنان است هرچه کوتاهتر بهتر و به هدف نزدیکتر

سوتین صورتی

سخن مانند دامن زنان است هرچه کوتاهتر بهتر و به هدف نزدیکتر

عاقبت یک روز تو هم مثل من می شوی. بالاخره یک روز از راه  میرسد که به قول شازده کوچولو دلت اهلی می شود .آن وقت اگر اهلی و شدی و گیر نا اهلش افتادی شاید مثل من از شهر دل کندی و از آسمان خاکستری رنگش فرار کرد. این مزرعه ی کوچک برای من حکم بهترین رفیق را دارد . یک گوشه اش سیب کاشته ام تا مبادا سودای سیب ها حیاط خانه ی تو وسوسه ام کند و از این بهشت کوچک باز بمانم. میخواهم آن گوشه هم گل بکارم. گل سرخ، گل زرد، گل... ، اصلا هر رنگی که تو دوست داری. به یاد آن همه خاطره که داشتم.  از گلهای بی مضایقه ای که به دستت دادم. از بچه های گل فروش پشت چراغ قرمز. از من، از تو. شاید یک گوشه از این مزرعه ی کوچک زیر سایه بان بنشینم و به آسمان خیره شوم. نگران کلاغهای همسایه هم نیستم . مترسکم حواسش به من ومزرعه ی کوچکم هست. او بیشتر از من حواسش جمع است که مبادا اهلی شود.




رابطه‌ انسانی عمر مفیدی دارد. متاسفانه داستان‌های عاشقانه با ریاکاری و احساسات گرایی چنین باوری ایجاد کرده‌اند که عشق هرگز نمی‌میرد. نه دوست من! عشق هم می‌میرد. یک باره احساس می‌کنی دلت تنگ نمی‌شود. همیشه هم اسمش هرزگی نیست. گاهی اوقات واقعا همه چیز تمام می‌شود. تمام می‌شود. جوری تمام می‌شود که انگار هرگز نبوده است.