سوتین صورتی

سخن مانند دامن زنان است هرچه کوتاهتر بهتر و به هدف نزدیکتر

سوتین صورتی

سخن مانند دامن زنان است هرچه کوتاهتر بهتر و به هدف نزدیکتر



سنگ سار میکنم خودم را ،

زیر هجوم اوین خاطرات دلدادگی:(

وقتی کسی سکوت می کند . . .

 

بدجور خسته است

شاید هم شکسته

شاید هم مُرده

من مدت هاست کلماتم . . .

درک کردن ، درد دارد . . . . . 

 

ته نوشت:و کدامین عذاب از این دردناک ‏تر که من رسم عاشقی، 

             فراموش کرده‏ام.

 

اهنگ متن:

درست از روز اول رفته بودی هــــــــــمون روزی کــه من از دست رفتم.

عزیزم عشق تو بن بست من بود منم تا اخــر بن بست رفتم .


بوسه نوشت:

بوسه روغن زیتون کلمات است، استعمال کن !

 

دردناک ترین جدایی ها آنهایی هستند که نه کسی گفت چرا و نه کسی فهمید چرا !....




عاقبت یک روز تو هم مثل من می شوی. بالاخره یک روز از راه  میرسد که به قول شازده کوچولو دلت اهلی می شود .آن وقت اگر اهلی و شدی و گیر نا اهلش افتادی شاید مثل من از شهر دل کندی و از آسمان خاکستری رنگش فرار کرد. این مزرعه ی کوچک برای من حکم بهترین رفیق را دارد . یک گوشه اش سیب کاشته ام تا مبادا سودای سیب ها حیاط خانه ی تو وسوسه ام کند و از این بهشت کوچک باز بمانم. میخواهم آن گوشه هم گل بکارم. گل سرخ، گل زرد، گل... ، اصلا هر رنگی که تو دوست داری. به یاد آن همه خاطره که داشتم.  از گلهای بی مضایقه ای که به دستت دادم. از بچه های گل فروش پشت چراغ قرمز. از من، از تو. شاید یک گوشه از این مزرعه ی کوچک زیر سایه بان بنشینم و به آسمان خیره شوم. نگران کلاغهای همسایه هم نیستم . مترسکم حواسش به من ومزرعه ی کوچکم هست. او بیشتر از من حواسش جمع است که مبادا اهلی شود.




رابطه‌ انسانی عمر مفیدی دارد. متاسفانه داستان‌های عاشقانه با ریاکاری و احساسات گرایی چنین باوری ایجاد کرده‌اند که عشق هرگز نمی‌میرد. نه دوست من! عشق هم می‌میرد. یک باره احساس می‌کنی دلت تنگ نمی‌شود. همیشه هم اسمش هرزگی نیست. گاهی اوقات واقعا همه چیز تمام می‌شود. تمام می‌شود. جوری تمام می‌شود که انگار هرگز نبوده است.




گاهی وقت‌ها دلت میخواهد با یکی مهربان باشی...دوستش بداری و برایش چای بریزی...گاهی وقت‌ها، دلت میخواهد یکی را صدا کنی، بگویی سلام، می آیی قدم بزنیم؟! گاهی وقت‌ها دلت میخواهد یکی را ببینی...شب بروی خانه بنشینی...فکر کنی و کمی برایش بنویسی...



گاهی وقت‌ها...آدم چه چیزهای ساده ای را ندارد!

" کاش خوابت کمی مرا می دید"


مردان درصیدعشق به وسعت نامنتهایی نامردند

.گدایی عشق می کنند تا وقتی مطمعن به تسخیر قلب زن نشده باشند:ا

ما همین که مطمعن شدند.مردانگی را در کمال نامردی به جا می اورند.



دست خودت نیست ، زن که باشی
گاهی دوست داری
تکیه بدهی ، پناه ببری ، ضعیف باشی
دست ِ خ...ودت نیست ، زن که باشی
گهگهاه حریصانه بو میکنی دستهایت را..شاید عطر ِ تلخ و گس ِ مردانه اش
لا به لای انگشتانت باقی مانده باشد !
دست خودت نیست ، زن که باشی
گاهی رهایش می کنی و پشت ِ سرش آب می ریزی
و قناعت می کنی به رویای حضورش
به این امید که او خوشبخت باشد
دست ِخودت نیست ، زن که باشی
همه ی دیوانگی های عالم را بلدی
من زنـــــــــم
نگاه به صـــــــدا و بدن ظریفــــم نکن
اگــــــــــر بخواهم
تمـــــــام هویت مردانه ات را به آتش خواهم کشــــــــــــید ...