سوتین صورتی

سخن مانند دامن زنان است هرچه کوتاهتر بهتر و به هدف نزدیکتر

سوتین صورتی

سخن مانند دامن زنان است هرچه کوتاهتر بهتر و به هدف نزدیکتر


شما را به خدا و مسیح و محمد،
به سنگ و لات و منات،
به اهورا و آتش و زرتشت،
شما را به هر چه که می‌پرستید،
دست از سر من و تنهایی زبان بسته‌ام بردارید!
می‌خواهم دَمی که نه،
می‌خواهم عمری بیاسایم…
از این دنیای پر از خاله زنکی لبریزم.

رهایم کنید!!!



ته نوشت: دلم مردم این شهر سبزی میخواهد و سینس که پاک کنند و وراجی کنند و غیبیت بنوازند . و دورغ ببافند.


آری من یک روز،
دیوان کوچک حرف‌هایم را،
به تو خواهم سپرد،
گرچه می‌دانم،
مثل تمام مردمان خاکی این سرا
کلمه‌ای از آن را نخواهی فهمید.
اما من آن‌را به تو خواهم سپرد
برای باور تمام حرف‌هایش
که تو را بیداد می‌کند!!!




قویترین آدم جهان اون نیست که دویست و پنجاه کیلو رو یه ضرب میزنه ...

قویترین آدم جهان دختر ایرانیه که با وجود تجاوز فردی و گروهی و اسید پاشی و گشت ارشاد و مزاحم هاى خیابونی و زور گیری و قتل و هزار خطر دیگه

، هنوزم
تو این مملکت درس میخونه ، ورزش میکنه ، رانندگى میکنه ، کار میکنه ، عاشق میشه ، أعتماد میکنه ، مادر میشه و
به بچش یاد میده آدم باشه ...!

 

  

 
کاش دنیا
یک بار هم که شده
بازیش را
به ما می باخت
مگر چه لذتی دارد

این برد های تکراری برایش؟؟

ته نوشت: 


چه ازدحامی به پا کرده‌ای در من 
همین تو یک نفر ! 

 

غم نوشت:

تقدیر را خودم رقم می زنم
از کنارم
هر چی تنهایی هست
بر می دارم
تو را جایشان می گذارم ..!!

ادامه مطلب ...

 تعداد

صورت مسأله را تغییر نمی دهد..

حدس بزن
چند بار گفته ایم و شنیده نشده ایم؟
 چند بار شنیده ایم و
باورمان نشده است؟
چند بار ؟...

پدرم می گفت :
پدر بزرگت ، دوستت دارم را
یک بارهم به زبان نیاورد؛
مادر بزرگت اما
یک قرن با اوعاشقی کرد ..

من اما هیچ مدالی نمی خواهم

هیچ سهمی از جانبازی را

تقصیر هیچ دشمنی نیست

من با بوی تن معشوقه ام شیمیایی شدم. 

 

 

 

ته نوشت : به همان اندازه که این روزها مردی را دوست داری حرف می شنوی 

میشنوی از انواح خواستن ها . انگارکه زنها تنها جسمی برای عرضه دارند وعروسکی هستند برای دیگران. 

اینکه خیال میکنی تو را همانند خواهرانشان دوست دارند و خوبی و خیر تو را میخواهند مسخره بیش نیست 

ومردها به وسعت نگاهشان هرزه اند. 

هی تو  

تمام حرف هات و تلافی میکنم که خوب درک کنی دخترها جسم نیستند  

ازت متنفرم. 

  اگه مردی جرات داری فقط توروی خودم حرف هات تکرار کن در غیر این صورت دختری پسرک

 

 

 چقدر کم توقع شده ام`

نه آغوشت را می خواهم

نه یک بوسه
... ...
نه دیگر بودنت را..

همین که بیایی

و از کنارم رد شوی کافیست

مرا به آرامش می رساند...

حتی اصطکاک سایه هایمان... 

 

 

 

من زنم ....
با دست هایی که دیگر دلخوش به النگو هایی نیست
که زرق و برقش، شخصیتم باشد
من زنم .... و به همان اندازه از هوا سهم میبرم که تو سهم داری
میدانی ؟ درد آور است من آزاد نباشم که تو به گناه نیفتی
قوس های بدنم به چشم هایت، بیشتر از تفکرم می آیند..
دردم می آید باید لباسم را با میزان ایمان شما تنظیم کنم
دردم می آید ژست روشنفکریت تنها برای دختران غریبه است
به خواهر و مادرت که میرسی قیصر می شوی
دردم می آید در تختخواب با تمام عقیده هایم موافقی
و صبح ها از دنده دیگری از خواب پا میشوی... تمام حرف هایت عوض میشود