سوتین صورتی

سخن مانند دامن زنان است هرچه کوتاهتر بهتر و به هدف نزدیکتر

سوتین صورتی

سخن مانند دامن زنان است هرچه کوتاهتر بهتر و به هدف نزدیکتر

بیا سیب را با هم گاز بگیریم؛
گـــور پدر بهشت
بهشت من آنجاست که تو را بی شرمانه به آغوش
می کشم...!!!

پلک هایم را
بهم خواهم فشرد
دستانم را
تا جای ممکن خواهم گشود

اگر تنها بپرسی

چقدر
د
و
س
ت
م
داری...؟

اینجـــــــــــا
تا چشم کار می کند
جای تو
خالیســــــــــــت.. 

 

 

 

  ته  نوشت:من اگه خدا بودم، هر چند وقت یکبار «دِموی» بهشت رو به بنده‌هام نشون میدادم تا دلسرد نشن !!!

به نام " کــم آوردن " ...   

تو که خــدایی و نمیتونی تجربه ش کنی ... !   

 خــوش به حــالت .... !""

هوا هوای خواستن است،

استنشاق این هوا بدون تو تهوع آور است،

ماسماسَکِ این ویار تا انتهای قلبم را قلقلک می دهد،

ویاری که باید تو باشی ویارونه اش،

اگر نبودی،

نمی دانستم آبستن شدن بدون همخوابگی امکان پذیر است،

اگر نبودی،

نمی دانستم همخوابگی با فکرت تا این اندازه لذت بخش است.

حوّا شدم انگار،

که تنها روی زمین تو را می بینم،

حواست باشد!

حوّایت آبستن مرگ است

و هر بار ندیدنت می شود تولّد این نابودی!

پس بیا...

بیا تا این جنین بی رحمانه سِقط شود

مهمترین اعضای بدن “دل” و “دماغ” ند که اگر دنیا را داشته باشی و این دو را نه، هیچ نداری...........!!!

دست خودت نیست ، زن که باشی
گاهی دوست داری
تکیه بدهی ، پناه ببری ، ضعیف باشی
دست ِ خودت نیست ، زن که باشی
گهگهاه حریصانه بو میکنی دستهایت را..شاید عطر ِ تلخ و گس ِ مردانه اش
...
لا به لای انگشتانت باقی مانده باشد !
دست خودت نیست ، زن که باشی
گاهی رهایش می کنی و پشت ِ سرش آب می ریزی
و قناعت می کنی به رویای حضورش
به این امید که او خوشبخت باشد
دست ِخودت نیست ، زن که باشی
همه ی دیوانگی های عالم را بلدی
من زنـــــــــم
نگاه به صـــــــدا و بدن ظریفــــم نکن
اگــــــــــر بخواهم
تمـــــــام هویت مردانه ات را به آتش خواهم کشــــــــــــید ...

از پشت کوه آمده بود
ونام زنانه‌اش
اصلاً ربطی به طعم سیب نداشت
مثل روز روشن بود امّا
شب را از بخت کسی دزدید
که نام مردانه‌اش
اصلاً ربطی به عاشقی نداشت. 
 
 
بیماری نوشت:این روزها تنهائی واگیر دار شده است ، لامصب واکسن هم ندارد!ء
                     همه از تنهائی می نالند ! 
  
 
عاشقانه نوشت:
 
در آغوشت،
عشق را می توان بویید،
اینجا رها شده اَم،
از عطر تنت نایی نمانده برای تقلایی،
توانی نیست برای اراده ی دوباره،
...عهد را شکستم،
توبه بر باد دادم،
می بوسمت،
می بویمت،
فراموش کردنت، شاید باشد برای بعد!!!